امروز دوشنبه 05 آذر 1403 http://tmoshaver.cloob24.com
0
سبک های فرزندپروری
فرزندپروری فرایند تحول و بهره گیری از دانش و مهارتهای مناسب برای برنامه ریزی، خلق، پرورش و تدارک مراقبت از فرزند است. بروکس معتقد است که فرایند تربیت شامل تغذیه، حفاظت و راهنمایی کودک در گستره ی تحولی اوست. فرزندپروری فعالیتی پیچیده است و شامل بسیاری از رفتارهای اختصاصی می شود که هر یک از والدین به طور جداگانه و یا با جلب مشارکت یکدیگر از این مهارت ها استفاده می کنند تا رفتار کودک خود را تحت تاثیر قرار دهند.
والدین را بر اساس دو محور پاسخدهی و سطح توقع می توان به چهار دسته تقسیم نمود که به شرح زیر می باشد:
فرزند پروری سخت گیرانه
در این شیوه، والدین تنبیه کننده، محدود کننده بوده و متوقع و صریح هستند، در حالی که پاسخدهی آنها به نیاز کودکان در حداقل میزان خود قرار دارد. این والدین، فرزندانشان را وادار می کنند تا از آنها اطاعت کنند و به آنها احترام بگذارند. آنها برای فرزندانشان محدودیت و کنترل شدید وضع می کنند و با آنها تبادل کلامی ناچیزی دارند. آنها معتقدند که فرزندانشان باید بدون هیچ توجیهی، مطیع صرف باشند. به عنوان مثال ممکن است یک مادر مستبد به فرزندش بگوید:«این کار را همانطوری که من می گویم، بدون هیچ بحثی باید انجام بدهی.»
در این شیوه والدین برای کسب اطمینان از اطاعت فرزندشان، حتی متوسل به تنبیه جسمانی هم می شوند. کودکان این والدین، اغلب از نظر اجتماعی به طور ناشایست رفتار می کنند، به هنگام مقایسه ی اجتماعی مضطرب می شوند، در آغاز فعالیت شکست می خورند و مهارت های اجتماعی ضعیفی دارند.
این شیوه، کودکان را گوشه گیر و ترسان و فاقد حس استقلال می کند. کودکانی تحریک پذیر، کم جرات، دمدمی یا متخاصم و عصبانی و بیش از اندازه پرخاشگر محصول این سبک فرزندپروری هستند. این کودکان نسبت به عوامل تنیدگی زا آسیب پذیر هستند. والدین این گروه از محیط های ساخت دار و بسیار منظم با قوانین صریح و مشخص استفاده می کنند.
فرزندپروری مقتدرانه
در این شیوه، والدین کودکان را به استقلال تشویق می کنند. اما برای آنها محدودیت هایی هم قائل می شوند و عملکرد آنها را کنترل می کنند. این والدین هم در محور پاسخگویی و هم در محور توقع نمرات بالایی دارند.بین میزان پاسخدهی و میزان کنترل و توقع آنها تعادل وجود دارد.
آنها به قدری که پاسخگو هستند و نسبت به نیازهای کودکانشان حساس، به همان اندازه نیز توقع دارند و فرزندان خود را کنترل می کنند. آنها کودکانشان را مورد پایش قرار داده و استانداردهای روشنی برای آنها تعیین می کنند. آنها قاطعیت دارند، ولی خواسته ی خود را تحمیل نمی کنند و محدود کننده نیستند.
این والدین تبادل کلامی فراوانی با فرزندان خود دارند و آنها را حمایت می کنند. به عنوان مثال یک والد مقتدر دستهایش را به دور گردن فرزندش حلقه می کند و کاملا به او نزدیک شده و می گوید:«آیا می دانی که نباید آن کار را انجام می دادی؟ بیا با هم در مورد انجام آن کار، به شیوه ای درست صحبت کنیم.»
والدین مقتدر از روش های انظباتی حمایت کننده و غیر تنبیهی استفاده می کنند. آنها از فرزند خود انتظار دارند که قاطع، دارای حس مسئولیت پذیری اجتماعی، خود نظم جو و مشارکت کننده باشد. کودکانی که والدینشان از شیوه ی مقتدرانه استفاده می کنند، اغلب رفتار اجتماعی شایسته ای دارند. آنها دوست دارند که متکی به خود باشند، لذات و خواسته های خود را به تعویق بیاندازند، با همسالان خود کنار بیایند و حرمت خود بالایی داشته باشند.
باومریند معتقد است که شیوه ی فرزندپروری مقتدرانه، قاطعانه بوده ولی منطقی، گرم، پرورش دهنده و توام با محبت است و بیش از سایر روش ها به اجتماعی شدن کودک، کمک می کند.
فرزندپروری اغماض گرانه
این والدین غیر پاسخگو و بی توقع هستند. آنها خود را با زندگی فرزندانشان درگیر نمی کنند. طرد کننده، غافل و نادیده انگار هستند. وقتی که فرزند این نوع والدین، یک نوجوان یا حتی کوچکتر باشد، اگر از آنها بپرسید: الان که ساعت 10 شب است، آیا می دانید که فرزندتان کجاست؟ جواب را نمی دانند.(یا به قول یکی از استادای خوب دانشگاهمون ماله می کشن روی رفتار فرزندشون و صاف و صوف می کنن مشکل فرزند رو.)
کودکان والدین بی توجه، احساس می کنند که سایر جنبه های زندگی والدینشان مهم تر از خود آنهاست. آنها از نظر اجتماعی، رفتار شایسته ای ندارند، کنترل ضعیفی روی خود دارند و نمی توانند مستقل باشند و انگیزه ی پیشرفت ندارند. این والدین نسبت به فرزندانشان بی تفاوت هستند و روش آنها پرهیز از پذیرش مسئولیت و صدور مجوز انجام هر کاری به فرزندانشان است. فرزندان آنها معمولا طغیانگر، لوس، پرخاشگر، تکانشگر و از لحاظ اجتماعی نالایق هستند.
فرزندپروری سهل گیرانه
این والدین، در زندگی فرزندان خود خیلی دخالت می کنند، ولی ممنوعیت و محدودیت اندکی برای آنها قائل می شوند. در واقع آنها بیش از حد پاسخگو هستند. این والدین اغلب اجازه می دهند که فرزندانشان هر کاری می خواهند، انجام دهند و راه خود را بروند. چون معتقدند که ترکیبی از حمایت و تامین نیازهای کودک و نداشتن محدودیت باعث می شود تا کودک خلاق و با اعتماد شود. آنها غیر سنتی و آسان گیر هستند، نیازی به رفتار بالغانه ندارند و به خود نظم جویی قابل ملاحظه معتقدند.
نتیجه ی این شیوه ی فرزندپروری، کودکان با عدم توانایی در کنترل رفتار است، چرا که والدین این کودکان به رشد همه جانبه ی کودک توجهی ندارند.
آزادی بیان و خودمختاری افراد در این شیوه، اصل است و والدین تنها به استدلال و توجیه بسنده می کنند. فقدان انضباط در منزل با پرخاشگری اجتماعی همبستگی دارد و این نیز به نوبه ی خود با طرد از سوی هم طرازان همراه می شود. شایان ذکر است که بسیاری از این والدین در نهایت، رفتار والدین سخت گیر را به خود می گیرند.
کدام والدین فرزندانی بیمار یا ناتوان تربیت می کنند؟
با توجه به انواع سبک های فرزندپروری متوجه می شویم که هر دسته از والدین، به جز آنهایی که می توانند به نیاز کودکان پاسخ داده و توقع و کنترل معقولی بر رفتار آنها داشته باشند، در عمل فرزندانی بیمار تربیت می کنند.
والدین سخت گیر انسان های حقیر، والدین سهل گیر فرزندانی ضعیف و بدون اعتماد به نفس و والدین بی توجه فرزندانی سردرگم و یاغی تربیت می کنند.
نوع دیگر رابطه ی بیمار گونه رابطه ی مضاعف می باشد:
رابطه مضاعف
رابطه ی مضاعف مربوط به والدینی است که به دلایل مختلف پیام های دولایه برای فرزندان خود ارسال می کنند. مادری که هم از داشتن فرزند خود ناراضی است و هم به فرزند خود علاقه مند است، در نهایت رفتارهای یکسان و وحدت یافته ای ندارد.
به عنوان مثال، او با وجود اینکه با رفتاری از فرزند خود توافق دارد، ولی رفتار غیر کلامی مخالفی را به فرزندش نشان می دهد. الگوی پیام آنها این است: «موافقم، ولی خیر نبینی!» یا الگوی گفتگوی «بله... اما...» در کلام آنها زیاد دیده می شود.
این والدین صداقت و یکپارچگی در رفتار خود ندارند. تحقیقات نشان داده اند که والدین افراد مبتلا به اسکیزوفرنی دارای این الگوی رفتاری هستند.
منبع:

جان بزرگی،مسعود،نوری،ناهید،آگاه هریس،مژگان.(1390).آموزش اخلاق، رفتار اجتماعی و قانون پذیری به کودکان. تهران:ارجمند.