امروز دوشنبه 05 آذر 1403 http://tmoshaver.cloob24.com
0
ویژگیهای روانی اخلاق

الف) جهت گیری اجتماعی

ب) خود مهارگری

ج) مطیع بودن

د) حرمت خود


الف ـ جهت گیری اجتماعی: رفتار اخلاقی، ناشی از علاقه و توجه فرد به دیگران است.میل به مشارکت در تعامل های اجتماعی و ایجاد روابط برای سلامت روانی مهم و ضروری است.در حقیقت نبود چنین تمایلی نشانه ی وجود آسیب است.در DSM-IV افراد دوری گزین و بی علاقه به روابط اجتماعی را به عنوان اختلال شخصیت اسکیزوئید طبقه بندی کرده اند.

وجود رفتارهای گوشه گیرانه و شیوه ی زندگی ضد اجتماعی در کودکان و نوجوانان دال بر بروز آسیب های جدی در بزرگسالی است.محققان و متخصصان بالینی شکلگیری دلبستگی ایمن را در سالهای اولیه ی زندگی منشاء جهت گیری اجتماعی سالم می دانند.

تعریف دلبستگی ایمن: رابطه ی عاطفی خاصی است که بین خردسالان و مراقبان اولیه ی آنها شکل می گیرد.مادرانی که در شیوه های تربیتی خود گرم و مهربان بوده و تماسهای جسمانی محبت آمیز بیشتری با کودکان خود دارند، خصومت و خشم اندکی را بروز می دهند و در مراقب جسمانی ار کودکان خود کوشا هستند.برعکس مادران مضطرب و تحریک پذیر غالبا در ایجاد یک دلبستگی ایمن شکست می خورند.کودکان پیش دبستانی با دلبستگی ایمن، تعاملات هماهنگی با همتاهای خود دارند.روان شناسان تنها عامل پایای رفتار ضد اجتماعی کودکان را فقدان دلبستگی ایمن در دوران خردسالی دانسته اند چرا که این امر به عدم شکل گیری وجدان می انجامد.کودکان با دلبستگی ایمن بیشتر احتمال دارد که با قواعد خانواده همنوایی کنند.


ب ـ خود مهارگری: وجود توانایی مهار رفتار، یکی از عوامل اصلی اخلاق محسوب می شود.روان شناسان خود انضباط گری را در کنار همدلی دو سنگ بنای اخلاق و منش می دانند.

خود مهار گری در ابتدا با کنترل جسمانی و حرکتی مربوط است، کنترل تخلیه یا آموزش تمیزی در این زمینه مورد توجه قرار گرفته است.با شکل گیری توانایی کودمان پیش دبستانی، با استفاده از واسطه های شناختی همچون تصویر سازی ذهنی و گفتار خصوصی آنها توانایی مقاومت در برابر یک خواسته، فرونشانی تکانه ها و به تاخیر انداختن ارضا را فرا می گیرند.برجسته ترین این توانایی ها ظاهرا بین سالهای 5 تا 7 سالگی به وجود می آید.به همین دلیل آموزش احترام به قانون باید از این سنین آغاز گردد.

خودمهارگری ناقص در رفتارهای پر خطر: رفتارهای پر خطر در بسیاری از موارد، حاصل خودمهارگری ناقص و حاصل آن گاهی رفتارهای بزهکارانه است.یک کودک یا نوجوان بزهکار، یا تشخیص رفتار قابل قبول از غیر قابل قبول را یاد نگرفته و یا این تشخیص را فرا گرفته است اما شیوه های کنترل کافی را کسب نکرده است، تا رفتارش را تحت تشخیص خود اداره کند.برای پیشگیری از اینکه جوانان دیگر نیز بزهکار و مجرم نشوند، لازم خواهد بود که مهارت های مورد نظر و مطلوب اجتماع به کودکانی که به نظر می رسد در معرض خطر شدن هستند، یعنی جوانان پیش از بزهکاری، آموزش داده شود.

تاخیر در ارضاء خواسته ها: توانایی به تاخیر انداختن ارضاء خواسته ها در دوره ی کودکی کسب می شود و با بالا رفتن سن افزایش می یابد.در واقع یکی از خصوصیات عمده ی بلوغ اجتماعی همین قدرت انجام وظیفه، در شرایط تقویت یا درنگ است.مشاهده ی رفتار الگو در یادگیری این رفتارمهم است.

رفتارهای غیر قابل قبول و مجرمانه تا حدی از ضعف توانایی تاخیر در ارضاء خواسته ها، یا قدرت جلوگیری از یک رفتار بخاطر تقویت بعدی حاصل می شود.به تاخیر انداختن ارضاء خواسته ها نمونه ای از خودمهارگری به حساب می آید.

والدین در تحول خودمهارگری تاثیرگذار هستند.شافر معتقد است والدین از دو طریق به تحول خودمهارگری کمک می کنند: 

الف ـ خلق کنترل های بیرونی لازم، پیش از آنکه کودک بر خود نظم جویی تسلط یابد.

ب ـ با توجه به ماهیت شکننده ی راهبردهای خودمهارگری نوزادان و نوپایان، محیطی را به وجود آورند که کنترل پذیر باشد.برای مثال: در طی ماههای اولیه ی زندگی مساله ی خود نظم جویی شامل حفاظت از کودک در برابر تحریک مفرط می باشد.

نوجوانانی که خودمهارگری ضعیفی دارند، از خانواده هایی هستند که در آنها تعارض بسیار زیادی به خصوص در مورد ارزشهای مربوط به تربیت کودک وجود دارد.والدین این نوجوانان در آموزش کودکان خود مسامحه می ورزند و در خصوص کارهای خانه و مدرسه انتظار کمی از آنها دارند. 


ج ـ تبعیت جویی یا دگر پیروی: بخشی از ماهیت اخلاق،پیروی از معیارهای بیرونی گزینش شده است.یک فرد اخلاقی در نهایت باید بیاموزد که معیارهای برونی رفتار را درونی کند.نوپایان در حدود 18 ـ 19 ماهگی شروع به پیروی از مادرانشان می کنند.کودکان خردسال بطور خود انگیخته سعی می کنند خطاها و اشتباهات خود را جبران کنند، مثلا عذرخواهی از مادر نمونه ای از این رفتارها به حساب می آید.نقش والدین در اینجا بسیار حیاتی است.انعطاف پذیری مادران، تکیه بر مذاکره بجای کنترل مستقیم و عاطفه مثبت هنگام تربیت، همگی باعث ارتقاء سطح پیروی در کودکان می شود.بعلاوه این رفتارها با تحول وجدان در سالهای بعدی ارتباط دارد.


د ـ حرمت خود: این گفتار که " خود را دوست بدار پیش از آنکه دیگران بتوانند دوستت داشته باشند " و یا " بهترین دوست خود باش "،اگر چه کلیشه ای به نظر می رسند، اما حقیقتی بدیهی را در خود پنهان دارد.حرمت خود در کودکی با سلامت روان در بزرگسالی رابطه دارد و فقدان ان به حالتهای مرضی همچون افسردگی و اضطراب می انجامد.

به اعتقاد کوپر اسمیت سه بعد اصلی تربیت، حرمت خود کودکان را ارتقاء می دهند:

1) پذیرش کودکان

2) تعیین حدود مشخص برای رفتار کودکان

3) اجازه به کودکان برای بیان خود و احترام به شخصیت و دیدگاه منحصر به فرد آنها